دلگیرم از زمانه بیا مهربان من
بر لب رسیده از غم ایّام جان من
عمرم به سر شد و نشدم آنچه خواستی
باران شرم می چکد از دیدگان من
شبگرد فاطمه، شب جمعه برای تو
شب های چارشنبه ی هفته از آن من
«یک شب به خاطر سفر کربلای تو
یک شب به خاطر سفر جمکران من»
با خود ببر مرا سحر جمعه کربلا
تا تلّ زینبیه شوی روضه خوان من
با یک نگه برای دلم فتح باب کن
گردم فدائی تو، امام زمان من