منتظرم! منتظر دلى از جنس نور، كسى از قوم خورشيد!
كسى از نژاد نفس هاى گرم! مردم نيز منتظرند! و غرق در لحظه هاى انتظار،
منتظرم! منتظر دلى از جنس نور، كسى از قوم خورشيد!
كسى از نژاد نفس هاى گرم! مردم نيز منتظرند! و غرق در لحظه هاى انتظار،
از خاندان و ذریه پیامبر است
سلام من به آقا ومولای مهربانم
این مدت مسافرت بودم اینترنت در دسترس نبود شرمنده راستی نیمه شعبان نائب زیاره همتون مسجدمقدس جمکران میعاد گاه عاشقان بودم..
عــــشق خـــال لبت، پـر از قــفس مـــی زنم
بــــه ســــایه مـــهر تـــو، نــفس نـــفس مــی زنم
بـــــیا قـــــرار مـــــــن دار و نـــــدار مــــــن
بـــــاغ و بــــهار مــــن بــیا کـــنار مــــن)
ابــــا صالح مـــدد)
تـــو آن پــری چــهر کــه، عــالمی مــست تـــوست
بــهار جــان و دلـــم، هـــمیشه در دست تــوست
ای تـــار و پـــود مـــن تــــویی ســـرور مــــن
ســــــتون خـــــیمه ات بــــاشد وجـــود مـن)
ابــــا صالح مـــدد )
بــه عــشق خال لبت ...
مـــــریض روی تــوام، تـــــویی دوای دلـــــم
بــــیا و قـــرآن بـــخوان، تــو بــر شـفای دلـم
دل بستم به کـــوی تــــو بــــیمار روی تــــو
شــــــد قــــاتل دلــــم زیـبا ابـروی تو)
ابــــا صالح مـــدد)
بــه عــشق خال لبت ...
سبک: دلم به عشق یارم ...
شعر مبعث پیامبر
عهد
لحظهی بعثت نورانی احمد
آمد از غارِ حرا ندای سرمد
سورهی علق بخوان تو یا محمّد
ذکری که رمزِ حیاته
شبِ عید نقل و نباته
ذکرِ پاکِ صلواته
ای که معنی همان عهد الستی
از همون روز ازل به دل نشستی
طپش قلب مسلمونا تو هستی )
یا محمد یا محمد رسول الله )
عرشیان در آسمان نغمه سرایند
همهی ستارگان گرم نوایند
پایههای کعبه در مدح و ثنایند
موسم بهار رسیده
واسه دل قرار رسیده
بعثتِ نگار رسیده
کار قلبِ عاشقا شوق و سروره
عید مبعث واسه مسلمین غروره
دشمنا بدونند اسلام دینِ نوره
یا محمد یا محمد رسول الله
نه فلک، ماه و ستاره، عرش اعظم
کهکشان و آسمان و هر دو عالم
شده تسخیرِ نبوت تو خاتم
کسی که برات هلاکه
روز محشرش چه باکه؟
اونجا عشقِ تو ملاکه
ما که جز خدا و تو یاری نداریم
واسه وقتِ دیدنت ببین خماریم
قلبمون رو برا تو هدیه میآریم
یا محمد یا محمد رسول الله
سلام آقای خوبم.
امروز جمعه اس روز شما وبه رسم ادب اومدم
...............تاسلامی عرض بکنم مولا وسالارمن
آقاجون میدونم که از همه چی خبر دارید
امابه نظرت سالارمن وقتش نیست وقت اومدنتون.
اینجاهمه چی درهم شده انسانها جایگاهشون عوض شده
مگه گفته نشده از نشانه های ظهور زن مرد نماو
مرد زن نماس خوب آقاجون همونطورشده
کوهان شترا روسرا اومده ظلم وزورو وفساد وکشت
وکشتارمردم بیگناه شروع شده
پس قوربونت برم کی کی دیگه میای تا به همشون نشون بدی
خدابنده ای که باهزار امید درست کرد اینجوری نبود
بوی خیانت همه جاپیچیده
بیاتا کوچه باغهااز اومدنت رنگ وبوی بهاری بگیرن
دل ماهم مثل خودت شکستس
خیلی شرمنده ایم :شرمنده چون نتونستیم هنوز
313 مرد رو واسه ظهورت آماده بکنیم
پس معلومه که هنوزم که هنوزه مرد نشده ایم
........................به امید هرچه زودتر ظهور کردنت آقای خوبم
یکی میپرسد اندوه تو از چیست:گفتم برای آنکه بایدباشد ونیست>>>>>>>>>>>>>
به نام خدایی که زمین را از حجت خود خالی نمی کند.
سلام ، سلام من به سلطانی که سالیانی است
سلطنش به خاطر سیاهی دلهایی
است به سالی بعد افتاده
سلام ، سلام من به مولایی که بندگان همچون مَنَش
، عنان خودخواهی را به دست گرفته اند و زَرِ دل را با
زَنگاری معاوضه می کنند وخبرندارند درکوچه ها
، دلبری به امید دلی نشسته است.
سلام ، سلام مولای من
ای آقای من و ای مولای ، زبان
، بهانه ای دوباره از امام زمان خویش دارد
و ای شهسوار شبهای بدون سحر ،
و ای مونس همدم یتیمان بدون پدر
، ای آقای من جاده ی سبز انتظار
با استقبال دلهایی همراه است که
کُمِیتِ کمیلشان لنگ می زند و نوای ندبه شان دلی را به چنگ نمی زند.
آقای من ، مهدی من ، دوست دارم در سرزمین دل
خبر از آشنایی گیرم که با او آشتی کنم و بگویم که دگر گناه
نمیکنم ، حرام را نگاه نمی کنم ، پا به هرجایگاه نمی کنم
و پناه به هر پناهگاه نمی کنم .
ای آقا و مولای من
، می دانم دیدن این چنین یوسفی
، دل یعقوبی را می خواهد که با نابینایی چشم ، با
روشنی دلی ، پر نور بگردد و کنعانی می خواهد
تا نسیم بوی یوسف را از سرزمین
های دور بر مشام آن پیر
کنعان برساند و بگوید که انتظـار ، کلیدِ برگشت
یوسف به شهر کنعان بُوَد.
برای شادی امام زمان صلوات.
هر چند می دانم تعطیلی در دوران امام زمان به گونه ایی دیگر است .
اما به امید آن روز
می دانم آن روز نزدیک خواهد آمد
عاشقان از بی مرادی های خویش با خبر گشتند از مولای خویش
جه میشود روزی آقادرمنزلم رابگشایی وقدم بردو دیده ام بگذاری
میترسم دلیل تاخیردرظهورت آقاجون گناه کردن من باشه...............
دلم برایش می سوزد
در اوج غربت و غریبی است.
دلم برای خودم می سوزد که تنهایش گذاشتم
دلم می سوزد
می سوزد
مهدی جان!
دوست داشتم با نام نامی تو زبان باز می کردم.
ای کاش مهد کودکم،مهد آشنایی با تو بود.
کاش در کلاس اول دبستان،الف بای عشق تو را برایم هجی می کردند.
در دوره ی راهنمایی،هیچ کس مرا به خیمه ی سبز تو راه نمایی نکرد.
در سال های دبیرستان،کسی مرا با تو _ که مدیر عالم امکان هستی _ پیوند نزد.
در کلاس تاریخ،کسی مرا با تاریخ غیبت،غربت و تنهایی تو آشنا نساخت.
در درس دینی،به ما نگفتند که (باب الله) حق تویی.
دریغ که در درس ادبیات،آداب ادب ورزی به ساحت قدس تورا گوش زد نکردند!
افسوس که در کلاس نقاشی ،چهره ی مهربان تورا برایم به تصویر نکشیدند!
چرا موضوع انشای ما به جای علم بهتر است یا ثروت؟ از تو و از ظهور تو و روش های جلب رضایت تو نبود؟!مگر نه بی تو،نه علم خوب است نه ثروت؟
کاش در کنار زبان بیگانه،زبان گفتگو با تورا نیز به ما می آموختند.
ای کاش در کنار انواع و اقسام فرمول های پیچیده ی ریاضی،فیزیک و شیمی،فرمول ساده ی ارتباط با تورا نیز به من یاد می دادند
مولای من!در دانشگاه هم کسی برایم از تو سخن نگفت،کسی به سوی تو دعوت نمی کرد،کارکرد دروس معارف و تاریخ اسلام،جبران کسری معدل بود!
الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله
(گزیده ای از کتاب آشتی با امام عصر)
امام زمان(عج)
مثل هربار برای تو نوشتم:
دل من خون شد از این غم، تو کجایی؟
وای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره،
مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ تو کجایی...
و تو انگار به قلبم بنویسی:
که چرا هیچ نگویند مگر این منجی دلسوز،طرفدار ندارد،که غریب است؟
و عجیب است که پس از قرن و هزاره هنوزم که هنوز است دو چشمش به راه است مگر سیصدواندی نفر از شیفتگانش، زیاد است؟
که گویند به اندازه یک "بدر" علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق،ولی او سپهش یار ندارد
جواب امام زمان(عج):
تو خودت مدعی دوستی و مهرشدیدی که به هرشعر جدیدی،زهجران غمم ناله سرایی تو کجایی؟
توکه یک عمر سرودی تو کجای؟توکجایی؟
باز گویی که مگر کاستی بد زامامت ،زهدایت،زمحبت،زغمخوارگی ومهر وعطوفت
تو پنداشته ای هیچکسی دل نگران تو نبوده؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی درپی هر غصه ی تو اشک چکانده
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به سوی تو گشوده؟
چه خطره ها به دعایم زکنار تو گذر کرد؟
چه زمان ها که تو غافل شده ای و یار به قلب تو نظر کرد...
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
تو کجایی!!!؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود،تو بودی
هر زمان بود تفاوت،تو رفتی ، تو نماندی
خواهش نفس شده یار و خدایت ، و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت
و به آفاق نبردند صدایت، و غریب است "امامت"
من که هستم تو کجایی؟ تو خودت کاش بیایی ، به خودت کاش بیایی...!
اللهم عجل لویک الفرج
دلم بگرفت تا دور از تو گشتم
جدا از راه پرنور تو گشتم
زمانی آشنای درد بودم
شبیه تو بیابانگرد بودم
زمانی حرف من حرف دلت یود
دلم یك گوشه ی ظرف دلت بود
زمانی در پی عصیان نبودم
چنین بیگانه با قرآن نبودم
زمانی نام زهرا زینتم بود
به فكر تو تمام همّتم بود
زمانی آرزویم رنگ خون داشت
نماز و هم وضویم رنگ خون داشت
زمانی همرهان یكرنگ بودند
تورا از خویش راضی مینمودند
لباس خاكی و دربین صحرا
بدنبال تو بودم یابن زهرا
زمانی با دلت همراز بودم
همیشه در پی پرواز بودم
زمانی بود و دیگر رفت از دست
میان میكده پیمانه بشكست
مكن با كم محلی خسته جانم
مشو راضی كه دور از تو بمانم
بیا تا نور تو بر دل بتابد
دل آلوده ام تغییر یابد
بیا رجعت بده این خستگان را
بده نیرو تو پربشكستگان را
جمالت را ببینم وبمیرم بیا تا مقدمت را جشن بگیریم
امشب به جنون کشیده میلم برگردای جاری ندبه در کمیلم برگرد
بی تو شب تاریک مرا نوری نیستبرگرد ستاره ی سهیلم برگرد
مـا معتقدیم عشق سر خواهد زد / بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد
سوگند به هر چهـارده آیه نور / سوگند به زخمهای سرشار غروریا صاحب الزمان
کشتی نساز ای نوح طوفان نخواهد آمد / برشوره زار دلهاباران نخواهد آمد
رفتی کلاس اول این جمله راعوض کن / آن مرد تا نیاید باران نخواهد آمد . .
ارباب زمین، امیر مریخ، بیا
تا نخل ستم برکنی از بیخ بیا
از قول همه منتظران می گویم
ای پیرترین جوان تاریخ بیا
الهم عجل لویک الفرج
آفاجونم سلام :
سلامی از روی شرمندگی آقا :خیلی حالم بده دلتنگتم میدونم دوای دردمن وخیلیا شمایی
این موقع شب سراغ هر کسی برم خوابه آقاجون خودت بیا بده یه راهی به من
نشون دلم تنگه دلم تنگه خودته بیا تا جوانم بده رخ نشانم
این روزا یه حالی دارم که شبیه هیچ چیزی نیست فقط میدونم قلبم از سینه داره
درمیاد چرا آقا وقتی بهت فکرمیکنم یه حسی دارم شبیه تنهایی وغریبی یه حسی که
فقط اگه بدونم کجایی ولیاقت داشته باشم تا پیش خودت سراسیمه بدوم آقای من دعا
کن دعاکن همه شیعیانت لیاقت هم جوار بودنتو داشته باشن آقای من سالار من ببخش
عامیانه باهات درد دل میکنم زبونم قاصره از گفتن کلمه قلمبه سلومبه.
سلام
دیگه خرابم ...
...
..
این امتحان که در پیش راه دارم خیلی سخت و جانکاه است !
ای کاش اینقدر به خوش خیالی نمی گذشت !
شده ام مسافر کشتی هزار بادبان دریای آزمایش ، زندگی
سرم پایین ، این عرشه را قدم میزنم
سر تکان می دهم افسوس میخورم !
گاه میپیچم از درد به خود
گاه بی خیالم از خود ، شده ام متلاطم از این امواج.
گاهی شادم که از شوق وصل جاری تو سر مست و مسرور، صباحی نگذشته شکسته از پا نشسته حال خرابم
به یاد تو از غم و زخم و جراحت شده ام فراموش
گاهی گویم ای دلبرمن نگاهی !
گاهی سر به پایین از شرم گناهی!
خسته در مانده بر گوشه این کشتی نشستم !
تو آمدی !
رفتم ماندم نیامدم ..... بودی آمدی نرفتی
زخم خوردم ، زخم زدم ... درمان نمودی ، درمان نکردم
پرورشم دادی ... گاهی اهل بودم گاه نبودم
حال عرشه را پیموده ام
هوا طوفانیست
بادبان ها باز
دریا پرتلاطم
در حال فرارم از درون !تو راهی نشان ده طوفان ، دریا، تلاطم و سیاهی خود می باشمتو راهی نشان ده
حالا که ازش دور شدم بیشتر قدرشو می دونم...!!
چند وقته که ازش دورم...
یاد صبح هایی که تنها توی حرم راه می رفتم و با آقا نجوا میکردم بخیر...
با بغض می نویسم:
دلتنگم....
دلتنگ حرم...
دلتنگ امام رضا...
همین!!...
توی قنوت هر نماز ، قرار همه ی محبان حضرت مهدی برای خواندن دعای فرج به نیت تعجیل در فرج آقا امام زمان عج. (این دستور خود آقا در یکی از تشرفات است که به یکی از علما فرمودند.)
قوم بنی اسراییل با همین دعا کردن ها , ظهور و بعثت حضرت موسی را 170 سال به جلو انداختند . مگر ما چه از آن قوم کم داریم ؟
شیعیان کمی همت...... ظهور نزدیک است.
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمدهام، درد میکشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمیکنم
حق میدهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی ندادهام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینهای گم نمیشوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانهات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
زناني
هستند که در ايام ظهور حضرت زندگي مي کنند که از جمله آنها همان 50 زني است که در روايت به آنها اشاره شده و جزء افراد اصلي سپاه حضرت هستند. آنها به هنگام ظهور در حرم امن الهي به خدمت امام مي رسند:
ام سلمه ضمن حديثي درباره علائم ظهور از پيامبر صل الله عليه و آله روايت کرده است که فرمودند:
« در آن هنگام پناهنده اي به حرم امن الهي پناه مي آورد و مردم همانند کبوتراني که از چهار سمت به يک سو هجوم مي برند به سوي او جمع مي شوند در ميان آنان ، برخي زن مي باشند که بر هر جبار و جبارزاده اي پيروز ميشودند...»
رجعت کنندگان:مسأله رجعت از مباحث مهم اعتقادي شيعه است که با فرهنگ مهدويت نيز ارتباط تنگاتنگ دارد. رجعت از نظر لغوي به معني بازگشت است. يعني برگشتن به جايي که پيش تر در آنجا بوده است.
و از نظر اصطلاحي به معناي بازگشت دو گروه مؤمنان محض و کافران محض به همان صورتي که در گذشته بودند به دنيا مي باشند. اولياء الهي و صالحان با ديدن حاکميت دين و عدل در گستره گيتي شادمان شوند و ثمرات ايمان و اعمال صالح خود را ميببينند و به ثواب ياري امام نائل ميشوند. معاندان و دشمنان اهل بيت عليهم السلام نيز بخشي از جزاي اعمال ناشايست خود را در اين دنيا مشاهده کرده و کيفر ميشوند و از ذلت و حقارت، ستمگران متألم ميگردند.
زنان رجعت کننده را مي توان به دوگروه تقسيم کرد:
گروه اول: زنان مؤمنهاي که در زمان قبل از ولادت حضرت عجل الله تعالي فرجه الشريف زندگي مي کردهاند:
در روايتي از امام صادق عليه السلام آمده است:
«همراه مهدي عليه السلام سيزده زن هستند؛ آنان مجروحان را مداوا مي کنند و از بيماران جنگي پرستاري مينمايند، چنان چه زنان در زمان پيامبر اسلام همراه او بودند»
بعد حضرت نام نه نفر از آنها را ذکر ميکنند:
قنواء دختر رشيد.
ام ايمن.
حبابه والبيه كه در زمان امام علي عليه السلام مي زيسته است.
سميه(مادر عمار ياسر) که در ابتداي بعثت رسول اكرم صل الله عليه و آله به شهادت رسيد.
زبيده.
ام خالد احمسيه.
ام سعيد حنفيه.
صيانه ماشطه در زمان حضرت موسي بوده است
ام خالد جهنيه.
ما در اينجا به برخي از آنها اشاره مي كنيم :
ام ايمن:
اين بانوي مجاهد در صدر اسلام به حبشه و مدينه مهاجرت نمود. پيامبر صل الله عليه و آله پس از شهادت همسر و فرزند او فرمودند: هر کس دوست دارد با زني بهشتي ازدواج کند ام ايمن را برگزيند و زيد بن حارثه با او ازدواج کرد . ام ايمن از حاميان با وفاي حضرت زهرا سلام الله عليها و يکي از سه زني است که در تشيع جنازه حضرت شرکت داشت.
خداوند به برکت مهدي آل محمد صل الله عليه و آله و در هنگام ظهور، او را زنده مي گرداند تا در لشگرگاه امام به خدمت گماشته شود.
سميه:
او هفتمين نفري بود که به رسول الله صل الله عليه و آله ايمان آورد و به همين سبب متحمل شکنجههاي سختي شد. او و همسرش توسط ابو جهل تحت آزار و اذيت قرار ميگرفتند تا دست از ايمانشان بردارند و به رسول خدا دشنام دهند اما هر دو صبر کردند و سرانجام به شهادت رسيدند. فرزند دلاور او از ياران با وفاي امام علي عليه السلام مي باشد.
حبابه والبيه:
از زنان والا مقامي است که هشت امام معصوم را درک کرده و پيوسته مورد الطاف و عنايت قرار داشت. در يک يا دو نوبت به وسيله امام زين العابدين عليه السلام و امام رضا عليه السلام جوانياش به او بازگردانده شد.
اولين ملاقات وي با اميرالمؤمنين بود که از آن حضرت دليلي بر امامت درخواست کرد.حضرت در حضور وي سنگي را برداشت و بر آن مهر خود را نقش کرد و اثر آن مهر در سنگ جاي گرفت و به او فرمود: پس از من هر که توانست در اين سنگ چنين اثري بر جاي بگذارد او امام است. از اين رو حبابه پس از شهادت هر امامي نزد امام ديگر مي رفت و آنان مهر خود را بر همان سنگ مي زدند و اثر آن نقش مي بست. حبابه، نه ماه پس از شهادت امام رضا عليه السلام زنده بود و پس از او بدرود حيات گفت. روايت شده که وقتي حبابه به خدمت امام زين العابدين رسيد 113 سال از عمرش سپري شده بود و حضرت با انگشت سبابه خود اشاره اي نمود و جواني اش بازگشت.
صيانه ماشطهاو همسر حزبيل نجار بود که در زمان حضرت موسي عليه السلام زندگي مي کرد و به او ايمان آورد.
وي آرايشگر دختر فرعون بود.
روزي شانه از دستش افتاد و چون همواره ذکر خدا را مي گفت، هنگام برداشتن شانه ناگهان نام خدا را به زبان آورد. دختر فرعون از او پرسيد: منظور از خدا پدرم فرعون است؟ صيانه جواب داد: خير، بلکه خداي من کسي است که پدر تو را آفريده و او را از بين خواهد برد، دختر فرعون اين جريان را به پدرش اطلاع داد و فرعون اين زن را احضار کرد و گفت: که مگر به خدايي من اعتراف نداري؟ زن گفت : هرگز! خداي حقيقي را رها نمي کنم تا تو را بپرستم.
فرعون، عصباني شد و دستور داد تنوري را روشن کردند و بچه هاي اين زن را يکي يکي در آتش انداخته و در مقابل چشمانش سوزاندند تا نوبت به بچه شيرخوار او رسيد اين زن مؤمنه خواست در ظاهر سخني بگويد که ناگهان بچه به سخن آمد و به مادرش گفت: صبر کن تو بر حق هستي مادر صبر کرد و آن بچه را هم در آتش سوزاندند و سپس خودش را نيز در آتش انداختند . اين زن مؤمن و شجاع تا زماني که زنده بود تسليم نشد و در برابر همه مصائب تلخ ايستادگي کرد. حضرت رسول صل الله عليه و آله در شب معراج درمحلي بوي بسيار خوشي به مشامش رسيد، از جبرييل پرسيد: اين بوي خوش بي نظير چيست جبرئيل پاسخ داد: بوي خاکستر جسد سوخته همسر حزبيل و فرزندان او است. خداوند اين زن مؤمنه را به خاطر فداکاري و ايمانش در زمان ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف زنده خواهد کرد.
گروه دوم:
زنان مومنهاي که در زمان غيبت حضرت زيسته و پيش از ظهور از دنيا رفته اند
آنها بانوان پرهيزگاري بودند که در طول زندگي خود انتظار ظهور حضرت را ميکشيدند. پس از ظهور به اين زنان گفته ميشود که امام شما ظهور نموده است اگر ميخواهيد به اذن خدا زنده شده و شما هم حاضر باشيد!هر بانويي که خود را با خواستهها و شرايط زندگي در حکومت مهدي آل محمد صل الله عليه و آله تطبيق دهد ممکن است از رحمت خداوند بهره مند شده و در اين گروه قرار بگيرد.
نقش ما در ظهور :
جامعه کنوني ما، بهترين فرصت براي به خود آمدن زنان و بازشناسي توانايي رشد و بازيابي شخصيت آنان است. زنان بايد براي شرکت در آن انقلاب بزرگ از هم اکنون خود را با معيارهاي دقيق اسلامي و اخلاقي تطبيق دهند و در بعد علمي و عملي مراحل کمال را طي کنند و در شناخت دقيق و درست اسلام و تربيت خودشان بکوشند تا پيش از ظهور آن حضرت جزء زنان منتظر قرار گرفته و در دوران ظهور شايستگي شرکت در آن حرکت بزرگ و کمک رساندن به امام خويش را داشته باشند. زنان، تربيت كنندگان نسل منتظر و ياوران حضرت مهدي عليه السلام هستند. بنابراين جداي از خودسازي، بايد در تربيت و ايجاد جامعه همت گمارند تا زمينه ساز ظهور باشند.
سال پیش و شاید حتی همین سالها
سردر بعضی اماکن مقدسه می نوشتند لطفا با حجاب وارد شوید
یک مکان مقدسی هم هست
که می تونه محل عروج ما و خواهر برادرهای ایمانی و انسانی ما باشه
که سردرش نوشته:
لطفا به احترام امام زمان(عج) با حجب و حیا وارد شوید.
.
.
.
.
.
دنیا رو می گم
وقتی با دقت نگاهش کنی و ببینی که مقدسه
می تونی درست تر هم بخونی که سر درش نوشته:
لطفا به احترام امام زمان (عج) با حجب و حیا باقی بمانید...
.
.
.
چقدر راحت تر است این روزها عبد مولا بودن
و یک تصمیم قطعی برای عبد مولا باقی موندن
این روزها که متبرک تر از همیشه هست به نام حسین
برادرم نگاهت را...
خواهرم حجابت را...
دعای فرج
گفتم: دلم گرفته و ابرهای اندوهش سیل آسا می بارد. آیا نمی خواهی با آمدنت پایان خوشی بر دلتنگیم باشی.
گفتی بگو: «اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: اگر امید آمدنت نبود، اگر روز خوش ظهور در ذهنم تجلی گر نبود، هیچ گاه روزگار انتظار را برنمی تابیدم. آیا نمی خواهی به خاطر تنها دلخوشی دل غمدیده ام بیایی.
گفتی: بگو«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: روز آمدنت نبودم، روز رفتنت هم نبودم، اما حالا با التماس از تو می خواهم که روز ظهورت باشم،
گفتی: بگو«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: تو که گفتی با غم شیعیانت دلتنگ می شوی، اما من سوختم و از تو خبری نشد.
گفتی: بگو«اللهم عجل لولیک الفرج»
گفتم: چه روزها و چه شبها این دعا را زمزمه کرده ام اما تو نیامدی.
گفتی: صدای تپش های قلبت را بشنو، اگر از جان برایت عزیزترم با هر صدای تپش قلبت باید زمزمه کنی«اللهم عجل لولیک الفرج»
و من به عقب بازگشتم و دیدم که چه سالها قلبم تپیده و برای آمدنت دعای فرج نخوانده ام، ای عزیزتر از جانم
فقط دلیل جدایی ز تو گناه من است
ثمر از این همه غفلت دل سیاه من است
همیشه ذكر تو را من به روی لب دارم
كه نام تو گل زهرا دلیل راه من است
ببین كه روز سپیدم ز هجر تو شام است
بیا و نور فكن كه چهره تو ماه من است
جدایی از تو بلایی عظیم و جانكاه است
گواه قلب حزین سردی نگاه من است
بگو به آن دو ملك در سیاهی قبرم
كه این غلام قدیمی بارگاه من است
و
ما در کجای این مسیر قرار داریم
با روشهای مختلف زمینه بیشتری برای طلوع آفتاب فراهم میکنیم
یا......
خوب بنگریم....
جزو کدام دسته ایم؟
کسانی که با صدای اذان بیدار شده اند و بیدار میمانند....
یا کسانی که نه تنها تا بین الطلوعین، بلکه تا طلوع آفتاب هم در خواب و غفلتند
به تماشا "ایستادن" زیبایی طلوع روزی تمام منتظران باد---التماس دعا
دلم برایت گرفته
امروز عصر آره همین الان داشتم بایکی از همراهانم یعنی محرم رازم صحبت میکردم آقاجون یه دفعه دلم پرکشید پیشت
گرفته از تمام گناهانم
گرفته از تمام تنبلی هایم
گرفته از تمام ادعا هایم
تا به کی تو را خوندن
خواندنو آزار دادن
تا به کی تو را گریاندن
گریاندنو کنارت نبودن
تا به کی تو را نفهمیدن
نفهمیدنو تنها گذاشتن
تا به کی پرونده آوردن
پرونده ی سیاه امضا زدن
تا به کی...
ای عزیز زهرا
مگر مرا جز تو و خدایت بخشایشگری هست! مگر مرا جز شما هدایت گر و راهنمایی هست! مگر مرا جز شما امیدی هست! پس...ای مهربانترین مهربانان و ای بخشنده ی بی حساب توبه کنندگان مرا در پناه آغوش گرم پدرانه ای و در زیر سایه ی بهشتی ات از هر پلیدی و نافرمانی حفظ کن. باشد که توفیق یاری ات را نیز به بنده ی حقیرت عنایت کنی.
اگه صمیمی ترین دوستت بخواد بره سفر، که ازش جز خیر خواهی و مظلومیت و شکیبایی، مهر و عطوفت و بزرگواری، اخلاص و سخاوت و آموزگاری نیدیدی؛ چیکار میکنی؟
اگه بدونی رفتنش دیگه برگشتی نداره...
گریه میکنی؟
بهش بیشتر از قبل محبت میکنی؟
ازش حلالیت میطلبی؟
ازش میپرسی اگه اینجا کاری داره براش انجام بدی؟
میپرسی چطوری میتونین با هم در ارتباط باشین؟
می پرسی رمز موفقیتش چی بوده؟
چیکار میکنی که 100% از دستش ندی؟
ازش یادگاری میخوای؟
فکرشو بکن...پیامبری با بارز ترین ویژگی ها داره میره سفر....
ازشون یادگاری میخوای...؟
دو تا یادگاری نامتعارف و البته ویژه بهت میدن
قرآن
و
عترت
میخوای 100% از دستشون ندی...؟ عترت رو برامون گذاشتن....حتی برای آدمای 1400سال بعد از خودشون، امام زمان-عج، یادگار پیامبر-ص
می پرسی رمز موفقیت...؟ میگن همیشه به قرآن و عترت تمسک* بجویید تا گمراه نشید
می پرسی چطور میتونین با هم ارتباط داشته باشین...؟ میگن یادگاری هام خواص ویژه ای دارن، ازشون استفاده کن؛ این یادگاری رو فقط به امت خودم دادم، همیچ کس دیگه ای نمیتونه درکش کنه. میتونی مستقیم باهام حرف بزنی؛ کافیه خواسته باشی؛ جواب هم میشنوی....
می پرسی اگه اینجا کاری داشته باشه براش انجام میدی- میگن هوای امام زمانتو داشته باش-همراهش باش-یارش باش-کمکش کن-یه یار حقیقی-حواست باشه مث ابوبکر و عمر و شمر نباشی...برای همیشه یاورش باش-نه برای چند دقیقه و چند روز
ازشون حلالیت میطلبی...؟ به خاطر همه ی اشتباهات در حقشون، به خاطر همه ی بی توجهیات، به خاطر همه ی ادعاهات...همه چی...همه چی...احتمالا میگن به شرطی که دیگه در مورد این دو یادگاری این اشتباهاتو تکرار نکنی حلالت میکنم و اون دنیا حتی شفاعتت میکنم.
بهشو محبت میکنی...؟ ایشون هم چند برابر بهت محبت میکنن؛ طوری که هر کاری میکنی نمیتونی جبران کنی و میگن مهم اینه که محبتت نسبت به ائمه هر روز بیشتر و بیشتر بشه...
گریه میکنی...؟ دل داریت میدن، میگن من هستم، اگه تو بخوای و تو باشی، من تموم نشدم، راهم و نسلم ادامه داره، میتونی هر اونچه در من دیدی در امام زمانت ببینی، سعی کن سرباز، نه؛ سعی کن سردار خوبی برای امام زمانت باشی.
-
خب...
اون وقت چیکار میکنی؟ چطوری از این یادگاریا حفاظت میکنی؟ چه جایی رو برا نگه داشتن یادگاریا انتخاب میکنی؟ کی و برا چی از این یادگاریا استفاده میکنی؟
رو تاقچه نگرشون میداری یا رو قلبتف رو چشمت، جایی که حتی یه لحظه ازشون دور نباشی؟
کا استفاده میکنی؟ تو مناسبتا.... تو بدرقه مسافر... تو مشکلات....
همین؟
مثل این می مونه که یه باغ خیلی بزرگ با انواع میوه ها برا خودِ خودت، برای آسایش بعدهات، برای لذت بردن از میوه هاش و ... داشته باشی-اما اون قدر اهداف هاشیه ای داشته باشی که هر از گاهی که از کنار جاده رد میشی یه میوه کوچیک** ازش بچینی و بخوری!!!!
یعنی فرق منو شمای مسلمون (با فرض اخلاق و رفتار خوب) با چنین پشتوانه ی قوی ای با یه بی دین که اتفاقا بر اساس فطرتش رفتار و اخلاق خوبی هم داره در چیه؟ صرف داشتن این دو یادگاری میتونه تفاوتی باشه که اون شخصو به بهشت راه ندن و مسلمونهارو راهی بهشت کنن؟
بقیة الله آجرک الله
آقا بیا آدمیت را یادمان بیاور
دلنوشته ای برای آن که عنایتش همیشه جاری است
دلنوشته ای برای آن که عنایتش همیشه جاری است
مولایمن دیگر رمقی برایم نماندههر روز که می گذرد انتظار بیشتر از پیش امان از منمی گیرد.
گفته ای که در دلهای خسته خانه داری. به مادرت زهرا(س)که من هم دلی خسته دارم.
بگو مولای من در کدامین سرزمین به دنبالت بگردم .تا به کی در بیابان وجودم از برای دیدار وصالت
بدوم.بیاودستی بر سرم بکش .سراپای وجودم اشتیاق پرالتهابی است که هر روز بیشتر وبیشتر
میشود. آقا ! چقدر دوست دارم که سرم را بر دامانت بگذارم وتا میتوانم گریه کنم.
گریه ای به قدمت 1170 سال انتظار تو.
به زودی او می آید تا تو خدایت راراحت تر صدا بزنی واین جاست که انتظار مفهوم می یابد.
پس العجل العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان
تعداد صفحات : 3