هفت سین فاطمی ما
سیلی به مادر
سکوت حسن
صبر علی
سوختن پشت در
سینه سوراخ شده با میخ در
سقط محسن
سلام های بی جواب علی
مادر 2 بخشه
و ما هرچه میکشیم از بخش دوم است.. ما در
هفت سین فاطمی ما
سیلی به مادر
سکوت حسن
صبر علی
سوختن پشت در
سینه سوراخ شده با میخ در
سقط محسن
سلام های بی جواب علی
مادر 2 بخشه
و ما هرچه میکشیم از بخش دوم است.. ما در
دل خوش به سلامی هستیم که جوابش واجب است!
“السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج الله)”هر روزی که
می گذرد
یک روز به ظهور امام زمان نزدیک تر می شویم
اما به خود امام زمان چطور
غافل مشو شاید نظری شد امشب
شاید که مبارک سحری شد امشب
شاید که بخاطر امام هشتم
از یوسف زهرا خبری شد امشب
این جمعه هم مثل همیشه
من منتظر بودم بیایی
خواندم دعای عهد را باز
گفتم امام من کجایی؟
تعجیل در ظهور آقا امام زمان صلوات
.
مهدی جان…
مارا به جبر هم که شده سر به راه کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها
.
هر کجا سلطان هست،دورش سپاه ولشگر است
پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشگر است؟
با خبر باشید ای چشم انتظاران ظهور
بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است…..
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزه دار بر الله اکبر است
اللهم عجل لولیک الفرج
وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود
قلبم به چشم همزدنی سنگ می شود
آقا ببخش که سرم گرم زندگی است
کمتر دلم برای شما تنگ می شود
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا؟
دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا؟
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا، عبد گنه کار کجا؟
در انــتـــظــار آمــدنـــت
هـــزارســیـــنــه یـــخ زده گـــرم شــد
و هـــزارغــنــچــه شـــکــوفـــا
پــرنــده شـــاد شـــدوپـــروازکـــردن آموخــت
تــا تـــو بــیــایـــی
تـــو خــوب مـیــدانــی روزی
هـــزارســـتاره تـــنـــهــا
بـــه زمــیــن و آســمــان جــمــکــرانـــت
بــه بــار مــی نــشــیــنـــنــد
هـــزاران هـــزار دل غـــریــب
وهـــزاران هـــزار چـــشــم گـــریــان
تـــاتــو بـــیـــایــی
و باز هم همان جمله قديمي...
به راه آييم تا از راه بيايد!
ادیریست که آواره ی دشتی آقا
رفتی و دوباره برنگشتی آقا
شاید که تو آمدی و دیدیخوابیم
از خیر تماممان گذشتی آقا...
سینه آتش گرفته ام را به حراج گذاشته ام.
مرا بخرید ای روزهای خاکستر گرفته!
دفنم کنید زیر الوار سوزان مهجوری!
رهایم کنید در رنج بیحساب دوری!
چگونه نسوزم ، وقتی او هست و من از دیدنش محرومم؟!
چگونه خاکستر نشوم ، وقتی آتش عشقش را آبی نیست ؛
وقتی نامش هست و خاطرهای از سیمایش نیست؟!
اما زندگی خوش است بر کام عاشقان ،
تا آمدنش ، به دق الباب دل عاشق میآید.
جوابم بده ، ای محل اسرار آسمانها ،
ای صاحب دیوان بارگاه ربوبی! من ، یک کهکشان سؤالم؛
سیارهای کوچک در «راه مکه» آمدنت.
خورشید منظومه آل یس!
کدامین مدار ، گرد سیمای آسمانی تو میگردد؟
کدامین کهکشان ، نشانی حقیقت افکار و اجداد اهورایی توست؟
من یک آسمان سؤالم. مرا در انبوهی راه ها و کوره راه ها،
در جنگ امید و ناامیدی، رهنمون باش!
تعداد صفحات : 12