بّ که می گویم خیالم راحت می شود .
دلم آرام میگیرد که بلایی سرم نمی آید ؛کسی تا آخر هوایم
را دارد.
رَبّ ؛ یعنی پرورش دهنده
یعنی چیزی را از اولِ اول ،مثل یک دانه ی کوچک
پرورش دهی ،مراقبش باشی ،آب و آفتابش را اندازه
کنی ...
کرده ای...برایم ربوبیت کرده ای که حالا اینجایم !
قبول دارم آفت زده ام و خیلی وقت است که گُل نمیدهم
،
اما خیالم راحت است که مراقبم هستی...
گیرم چند روزی را آبم ندهی،
بگذاری جایی پرت و دور از نور تا آفتم کشته شود..!
گاهی روزهایم سخت میگذرند ، خیییلی سخت...
.
.
اما به رَبّ که فکر میکنم خیالم راحت میشود .